مارا چه اندوه؟
به حب از ازل نهفته از تو در دلم، سوگند!
به خون!
به خروش! به مهری که آزین آیین ماست سوگند!
به این سومین طلوع روزهای شعبان سوگند که آفتاب روزها و روزگار ما جز تو نیست.
ما مشرقمان اگرچه ابر آلوده است،خورشید وجود تو را عظمت آنسان است که از فراز هرچه ابر برآید و گرمی نورچشم های زهرا را بر جان سردمان نشاند. این سومین روز از ماه پیامبر که میرسد یادمان به سالهای جنگ وجهاد می افتد و به حرمت آن روزها که نامت و جانت تمام قامت، بر خاکریزهای پاسداری از دین و وطن ایستاده بود بر صفحه ی تقویم روز پاسدارش نوشته ایم .
چرا نگوییم تو را نوشته ایم؟
تو را که در سربندهای خون رنگ شهدا به توسل یافته ایم..تورا که حسن شروع و ختام نبرد بودی وما همان حسین، جان فدای یکتا جان پناه یافته ایم.
و بی تردید شهد شیرین و شور انگیز شهادت را هرگاه از ساحت کرم تو خواسته ایم به تمامی و زیبایی دریافته ایم.
دل به سرور تاریخ نوشت بعدی تقویم خوش می داریم که میلاد مرام ومردانگی محض است ! میلاد عباس که خاندان رسول الله را مایه ی مباهات ابدی گشت.
و امروز انگار که علم افراشته اش باز در دستهای قطع شده مردان دفاع هشت ساله مان هست؛
انگار که سوز نگاهش درسوی رفته از چشمهاشان هست،
انگار نه!
حتما که سر سپردگی اش بر حق در عمق جراحت عشق آلود این جانبازان راه حقیقت هست،کاش این فریبنده رنگ ها وریاها بگذارد مرهمی بر تن مجروح شان بگذاریم آنها که جسم شان را جنگ،جانشان را غفلت هر روز فزاینده ی ما زخم میزند..آنانکه زینت تعبدشان نجوای با خداست بر طریق زینت عابدان سجاد(ع)،ومبارک ها باد بر جماعت شیعه تولد سجاد!
تولد گستره ای فراخ ازبندگی و پرستندگی ،تولد سجده های خاشع پر امتداد.
مرا و مارا که این مبارک سه روز در پیش است چه جای ملال!؟
که به حرمت حسین پاسدار آیین مهرومحمد(ص)باشیم،به عنایت عبای عشقمان را خالص گردانیم و جانمان بر کف گیریم و به دعای عبد برگزیده حق پیشانی اطاعت مان را آنی ازخاک برنداریم.